مربی خارجی نیامده حاشیه دارد!
سرمربی آلمانی سابق استقلال به عنوان سرمربی جدید صنعت نفت آبادان معرفی شد. در ظاهر یک خبر معمولی است و یک اتفاق عادی در فصل نقل و انتقالات، یک تیم نمیتواند بدون سرمربی بماند و با استعفای عبدالله ویسی معلوم بود که صنعت نفت در دور برگشت مربی جدیدی خواهد داشت.
اما این خبر به ظاهر معمولی ابعاد وسیعی پیدا کرده و حاشیههای گوناگونی را هم به همراه داشته است. از هر زاویه این خبر را بررسی کنیم به سوالات جالبی میرسیم!
اول اینکه چطور شد کار صنعت نفت به اینجا رسید؟ تیمی که فصل قبل با معجزه عبدالله ویسی در لیگ ماند و این فصل با نظر او بسته شد و تمام خواستههایش نیز برآورده، پس چرا نتوانست حتی یک بازی را در آبادان ببرد؟ آیا این مشکل با تغییر سرمربی حل میشود؟
به اسامی است که در فصل نقل و انتقالات به عنوان جانشین عبدالله ویسی مطرح شد نگاه کنید، این اسامی به قدری عجیب بود که از همان ابتدا نام صنعت نفت را سر زبانها انداخت، واقعاً چه کسی برای این تیم تصمیم میگیرد؟
اولین اسم که حتی خبر از توافق قطعی او هم آمد، به مالک سابق یکی از تیمهای لیگ برتری برمیگشت! مردی اهل آبادان که یک تیم در مشهد خرید وجنجالهای بسیاری در دوران کوتاه حضورش در سطح اول فوتبال ایران را رقم زد! فرهاد حمیداوی به عنوان مدیر فنی به تیم خوشه طلایی ساوه پیوسته بود و این تغییر مسیر او از مدیریت و مالکیت به سمت کار فنی دلیلی بر اثبات ادعاهای مربیان شهر خودرو مشهد شد، مربیان رنگارنگی که هر کدام چند ماه بیشتر در این تیم دوام نداشتند و همه از یک چیز مینالیدند.
علاقه به کار فنی یک چیز است و داشتن توانمندی برای هدایت یک تیم لیگ برتری چیز دیگر! اصلاً چطور شد که این نام به رسانهها رسید؟ آیا از او کارنامه خواسته بودند؟ اصلاً روی چه حساب باید به سراغ او میرفتند؟
بعد نام میشو کریستوویچ مطرح شد. دوباره یک پرونده قدیمی که خود ما در خبر ورزشی بارها با آن پرداختهایم، اینکه چرا دایره خریدهای خارجی ما به چند دلال و چند نام معدود محدود میشود؟ چرا مربیان و بازیکنانی که اغلب در ایران کارنامه ضعیفی به جا گذاشتند دوباره از لیگ ما پیشنهاد دریافت میکنند؟
و از همه مهمتر یک سوال قدیمی با هزاران مثال، چرا فقط از فوتبال ایران برای این افراد پیشنهاد میرسد؟ چرا وقتی بعد از یک نتیجه ضعیف از تیمی میروند و با شکایت به فیفا چند برابر دستمزدشان را میگیرند، هیچ تیم دیگری در هیچ کجای این کره خاکی آنها را نمیخواهد و آن قدر صبر میکنند تا دوباره از ایران پیشنهاد برسد؟!
پشت پرده این سوال حقیقتی تلخ نهفته است، آن اینکه دلالها در ایران بیشترین کارآمدی را در شغل و تخصص خود دارند! ای کاش مدیران و مربیان و بازیکنان هم مثل دلالها اینقدر حرفهای بودند و به کار خود مسلط!
اما حالا که اسم شفر آمده کماکان همین سوال پابرجاست، مردی که بعد از سوابقی دور در امارات به کارهای تجاری مشغول بود و با پیشنهاد استقلال به تهران آمد. بدون داشتن کارنامه قابل قبول صبح برگزاری فینال جام حذفی قراردادش تمدید شد و بعد بدون هیچ دلیلی در فصل بعد او را برکنار کردند!
شفر بعد از استقلال دیگر تیم نداشت، چطور و چگونه میشود که دوباره فوتبال ایران به سراغ او میرود؟ آیا بودن در عرصه فوتبال و میدان مربیگری برای مدیران ما شرط کافی و لازم نیست؟ این وسط نمیتوان از شفر یا دلالش ایرادی گرفت، آنها کار خود را میکنند و هر کس دوست دارد با دستمزد بالا در فوتبال شاغل باشد، این وسط باید از مدیران تیمهای ما سوال کرد که چرا سراغ افراد خانه نشین میروند؟
یعنی در کل فوتبال ایران کسی نیست که بتواند به اندازه شفر به فوتبال ما خدمت کند؟ چرا باید سراغ پیرمردی بالای ۷۰ سال برویم که دو دهه از بازنشستگی او گذشته و تازه در همان زمان فعالیت هم نام بزرگی نبود!
حالا دیگر ما به مباحث بعدی مطرح شدن نام شفر و مخالفت حراست فدراسیون فوتبال و شایعاتی که از بعد مطرح شدن نام او به عنوان مربی بعدی صنعت نفت فضای فوتبال را اشغال کرده کاری نداریم! البته که این سوالات و مخالفتها هم حتماً باید بررسی شود اما مسئله اینجاست که بدون توجه به حواشی و صرفاً از لحاظ فنی، انتخاب شفر مورد سوال بسیاری هست و اصلاً کار به حاشیهها و جوانب نمیرسد!